دانلود تحقیق علمی
user8201- ارشددانلود
Please enter banners and links.
جدول5-28 ضرایب رگرسیونی متغیرهای تاثیرگذار بر شاخص کمفرزندآوری بازاندیشانه83
جدول5-29 ضرایب رگرسیونی متغیرهای تاثیرگذار بر شاخص ایدهآلهای باروری زنان84
جدول5-30 ضرایب رگرسیونی متغیرهای تاثیرگذار بر شاخص باروری و ایدهآلهای
باروری زنان85
جدول 5-31 اثرات مستقیم و غیرمستقیم و کلّ متغیّرهای مستقل بر باروری87
فهرست شکلها
عنوان صفحه
شکل 3-1 مدل تحلیلی تبیین باروری بر اساس نظریهی هزینهها و منافع فرزندان21
شکل 3-2 چارچوب عرضه، تقاضا و هزینههای تنظیم باروری، مدل استرلین24
شکل 3-3 تبیین کاهش باروری در نظریهی جریان ثروت بین نسلی27
شکل 3-4 مدل پارادایمیک: کمفرزندآوری به مثابه خود حمایتی، مدل محمودیان
و رضائی35
شکل 3-5 مدل نظری تبیین باروری و ایدهآلهای باروری زنان39
شکل 5-1 مدل تجربی عوامل مؤثّر بر باروری زنان86
فصل اوّلکلیات
1-1)مقدمه:همواره در طول تاریخ بشری تعداد جمعیّت ساکن در یک منطقه و سرزمین از اهیّمت بهسزایی برخوردار بوده و همیشه معیاری برای اقتدار و افتخار نسبت به مناطق دیگر به حساب میآمده است. جمعیّت جهان تا اواسط قرن 18 میلادی افزایش کُند و ناچیزی داشت،و همیشه بنا بهدلایلی از جمله (شیوع بیماریهایی با تلفات سنگین، جنگهای دامنهدار و غیره…..) باعث میشده تا جمعیّت کل دنیا با نرخ رشد نسبتاً ثابت و البته بسیار کندی رو به جلو حرکت کند. امّا از انقلاب صنعتی به بعد با توسعه و پیشرفت تکنولوژی در همهی زمینهها و بخصوص پیشرفت در بهداشت و درمان و به دنبال آن کاهش میزان مرگومیر بر حجم جمعیّت دنیا به سرعت افزوده شد. ابتدا در کشورهای توسعهیافته که شاهد انقلاب صنعتی و پزشکی در خود بودند، این افزایش روی داد و بعد هم با انتقال پیشرفتهای پزشکی به کشورهای در حال توسعه، در این مناطق نیز جمعیّت رشد چشمگیری پیدا کرد.
کشورهای جهان سوم با وجود بهرهمندی از بیشترین امکانات مادی و انسانی و منابع عظیم ثروت، نسبت به کشورهای اروپایی به لحاظ توسعه اقتصادی ـ اجتماعی در شرایط مناسبی بهسر نمیبرند. رشد سریع جمعیّت و ناهماهنگی میان رشد جمعیّت و رشد اقتصادی، موجب مشکلات زیادی در زمینههای مختلف اقتصادی ـ اجتماعی، تغذیهای، بهداشتی، آموزشی، اشتغال، مسکن و دیگر مسائل شده است و تداوم این مسائل و مشکلات و کاهش مرگومیر باعث شد برنامههای تنظیم خانواده در بعضی از این کشورها از جمله ایران مورد قبول افراد واقع شود و باروری با سرعت زیادی پایین آمد. بهطوری که در حال حاضر کاهش باروری به عنوان یکی از مهّمترین عوامل رشد جمعیّت در معرض تهدید واقع شده است و به زیر حدّ جایگزینی رسیده است. شواهد گویای آن است میزان باروری در ایران از 7 بچّه برای هر زن در سال 1357 به 7/1 بچّه برای هر زن در سال 1385 کاهش یافت (مرکز آمار ایران 1385). این کاهش باروری به طور همزمان در همهی مناطق جغرافیایی و گروههای سنّی تولید مثل صورت گرفت. بر اساس بررسیهای انجام شده در طول دورهی گذار باروری در ایران، گروههای قومی و استانهای ناهمگن از نظر قومی و مذهبی سطوح متفاوت امّا روندهای باروری مشابهی با سطوح و روندهای ملّی باروری و اکثریّت فارس تجربه کردهاند (عباسیشوازی و حسینی، 2008). هرچند برنامهی تنظیم خانواده نقش مؤثّری در سرعت کاهش باروری و استمرار آن از نیمهی دههی 1360 به بعد داشته است، امّا فرآیند گذار باروری متناسب با تحوّلاتی بوده است که در ابعاد مختلف اقتصادی ـ اجتماعی و نیز برخی از ابعاد سنّتی خانواده به وقوع پیوسته و به تغییراتی در ایستارهای مرتبط با ازدواج و در نهایت رفتارها و تمایلات فرزندآوری مردم منجر شده است. همچنین طی سه دههی اخیر، در اثر تغییرات فرهنگی ـ اجتماعی بهویژه تحت تأثیر تحوّلات پدید آمده در خانواده، حضور زنان در عرصههای اجتماعی افزایش یافته است. تغییرات ساختار خانواده از خانوادهی گسترده به هستهای، جدا شدن فعالیتهای تولیدی از خانواده و تبدیل به یک واحد مصرفی، کاهش تعداد فرزندان خانواده و مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی و کارهای درآمدزا از این تغییرات است. در تبیین این انتقال و تغییرات به رشد تحصیلات و سیاستهای آموزشی و بهداشتی، حمایت مقامات مذهبی، کاهش مرگ ومیر نوزادان، مشکلات تامین نیازهای مادّی، فشار اقتصادی منجر به تعلیق ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج و تغییر نگرشها اشاره شده است. این انتقال اگر زمانی معلول مداخلههای مستقیم نهادهای دولتی و غیردولتی بوده امروزه به مرحلهی تثبیت رسیده است و زنان تا حدِّ زیادی و نه کاملاً خود متمایل به این کمفرزندی هستند و به عبارتی خود را عاملان کمفرزندی و آنرا نتیجهی انتخاب عقلانی خود میدانند(محمودیان و رضائی،1391).
1-2)بیان مسألهرشد جمعیّت بشر نهتنها افزایش تصاعدی ندارد بلکه در حال کاهش است. در طی سی سال گذشته از تعداد فرزندان بهدنیا آمده توسط زنان جهان کاسته شده است. در مقیاس جهانی، زنان معاصر به اندازه نصف مادران خود بارور میشوند. نگاهی دقیقتر به اعداد و آمار تأیید کننده این واقعیت مستند خواهد بود. چهل سال پیش هر مادر بهطور متوسط بین ۵ تا ۶ کودک به دنیا میآورد ولی در حال حاضر به نصف مقدار قبلی رسیده است(پیرس، 2008). خانواده اصلیترین واحدی است که تصمیمات باروری، هدفهای فرزندآوری و رفتارهای باروری در آن شکل میگیرد(تافلر ، 1383). و در برنامههای تنظیم خانواده همیشه زنان جزء گروههای هدف بودهاند و زنان در سیاستهای کنترل جمعیّت و تنظیم خانواده جزء گروههای هدف اصلی به حساب میآیند. به ویژه در برنامههای کنترل باروری و موالید این امر اهمیّت بیشتری دارد. در طی اجرای برنامههای کنترل جمعیت در ایران در دههی 70 بیشترین برنامهها معطوف به زنان بود. سیاست کنترل موالید در ایران توانست سطح باروری را به سطح جایگزین و زیر جایگزین برساند و به این وسیله ایران در همهی مناطق شهری و روستایی انتقال باروری را تجربه کرد. اعمال سیاستهای کنترل موالید موجب تغییرات شگرفی در ساختار جمعیتی جوامع شد که مهمترین آن میتوان به انتقال باروری اشاره کرد، یعنی انتقال از باروری کل سطح بالا به باروری کل سطح جایگزین و زیر حدّ جایگزین. این تغییر شگرف با مدت زمانهای مختلف و کیفیتهای گوناگون در کشورهای جهان اتفاق افتاد. ایران از آنجمله کشورها بود که در اواخر قرن 20 به جرگهی این گفتمان پیوست و بهطور جدی کنترل موالید را تجربه کرد. به شکلهایی که کمتر از یک دهه باروری کل آن کاهش چشمگیری یافت و در بسیاری از مناطق به سطح جایگزین رسید و در یک دههی اخیر، بسیاری از استانها و مناطق شهری و روستایی آن شاهد باروری سطح جایگزین و زیر حدّ جایگزین است. در اینجا منظور از باروری سطح جایگزین، سطحی از فرزندآوری است که در آن یک نسل از زنان تنها آن تعداد فرزند کافی برای جایگزینی خود و والدینشان را بهدنیا میآورند که برابر با 1/2 فرزند برای هر زن است(ویکس، 68:2005). نیل به این هدف بدون شک مدیون سیاستهای جدی معطوف به رفتار تولید مثل زنان و البته مشارکت و تصمیم گیری خود آنها نیز بوده است.
ایران در چند دههی اخیر تحوّلات جمعیّتشناختی چشمگیری را تجربه کرده است. کاهش باروری از حدود 7 فرزند در سال 1358 به حدود 1/2 فرزند در سال 1379 مؤید همین مطلب است (عباسی شوازی و دیگران، 2009). کاهش چشمگیر میزان باروری کل از 1379 به بعد و حتی کمی پیشتر از آن علائم باروری پایینتر از حد جایگزینی در نیمه اول دههی 1370، باعث شد که ایران به جرگهی کشورهایی بپیوندد که دارای باروری زیر حد جایگزینی هستند.
تحقیقات پیمایشی نشان از این واقعیّت دارد که باروری مشاهده شده همواره کمتر از منتهای بُعد خانوار ایدهآل خانوادههاست. به بیان دیگر، افراد و خانوادهها در دنیای کنونی، رفتارهای باروریشان برخلاف آن چیزی است که در ذهن اندیشه میکنند. همین خود گویای این واقعیّت است که آنها در تحقّق ایدهآلهای باروریشان با موانعی مواجه هستند. بنابراین، چنانچه موانعی که باعث این تفاوتها شده است از میان برداشته شود، امکان افزایش باروری در آینده دور از انتظار نیست(حسینی،330:1386).
بررسیها (عباسیشوازی و همکاران، 1381؛ عباسیشوازی، حسینیچاووشی و مکدونالد، 1383؛ حسینیچاووشی و عباسیشوازی، 1388؛ عباسی شوازی و حسینی، 1388) نشان دادند که در ایران نوعی همگرایی در رفتار، ایدهآلها و تمایلات فرزندآوری در میان زنان واقع در سنین تولید مثل در بسترهای مختلف اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی ایجاد شده است. تحقیقات نشان از این واقعیّت دارد که استان کردستان براساس شاخصهای توسعه و میزان توسعهیافتگی در سال 1390، در بین 30 استان کشور رتبهی 22 را کسب کرده است (شیخ بیگلو،64:1390). با وجود سطح پایین توسعه در این استان، میزان باروری کل به طور قابل توجهی کاهش یافته و به 7/1 در سال 1390 رسیده است (اداره کل ثبت احوال استان کردستان).
شهر سنندج نیز به عنوان یکی از شهرستانهای این استان از این قاعده مستثنی نیست. در این شرایط، پرسش این است که آیا نباید اقداماتی برای جلوگیری از کاهش بیشتر باروری و ثبات باروری، دستکم در سطح جایگزینی، صورت بگیرد؟ پاسخ به این پرسش و اتّخاذ هر گونه برنامهی عمل در این زمینه، مستلزم انجام مطالعات زمینهای با هدف و آگاهی از شناخت این مسأله است که زنان چگونه کم فرزندی را انتخاب کردهاند؟ چه عواملی در روند این تصمیمگیری دخیل میباشد؟ بیتردید، توافق در آرمانها و اهداف یکی از مقدّمات ضروری برای هر نوع سیاستگذاری است. هدف هر چه باشد، محقّق نخواهد شد مگر اینکه یک سیاست و یا یک برنامهی عمل در قالب یک سیاست جامع جمعیّتی به اجرا گذاشته شود.
اولین گام در فرمولبندی یک سیاست جمعیّتی، تعیین و شناسایی دقیق وضعیّت فعلی جمعیّت است. با توجّه به زمینههای متنوّع قومی ـ فرهنگی جامعهی ایران، تغییرات جمعیّتی دهههای اخیر و ضرورت اتّخاذ سیاستی مشخّص در زمینهی باروری و آهنگ رشد جمعیّت در آینده، آگاهی و شناخت از رفتارها، ایدهآلها و تمایلات فرزندآوری گروههای قومی و تعیینکنندههای آن نقش مهمّی در درک پویاییهای جمعیّت و روندهای آن خواهد داشت. بیتوجهی به اهمیّت تفاوتهای قومی در نگرشها و تمایلات باروری و پاسخهای متفاوت قومی به سیاستهای جمعیّتی دولت به یک ترکیب قومی متفاوت منجر خواهد شد؛ که پیامدهای اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی مهمّی در سطح منطقهای و ملّی خواهد داشت (حسینی و عباسیشوازی 1388).
بحث تنها در مورد تاثیر یک متغیر در مورد چرایی کنش کم فرزندآوری زنان بسیار کار سختی است و به هیچ وجه نمیتوان تنها با در نظر گرفتن یک متغیر بتوان به تفسیر و تفصیل در مورد عوامل تاثیرگذار بر این پدیده بحث کرد. ولی زنان امروزه فرزندان را مانعی برای توسعه و پیشرفت و گاهاً تفریح خود میدانند.
یکی از مهمترین معانی که زنان در درون کنش کمفرزندآوری خود در نظر دارند همانا حمایت از خودشان بهعنوان یک زن است. این امر گویای این موضوع است که زنان حمایت از شرایط و وضعیتهای جسمانی، روانی و اجتماعی خود را بهعنوان استدلالی برای تمایل به کمفرزندآوری در نظر دارند(محمودیان ورضائی، 213:1391).
دولت باید به این موضوع نگاه ویژه داشته باشد و در این زمینه برنامه ریزی گسترده انجام دهد، کاهش فرزندآوری خلأهای بین نسلی را در آینده رقم میزند که آسیبهای اقتصادی و فرهنگی بسیار زیادی را موجب می شود. ذکر این نکته ضروری میباشد که تنظیم خانواده به معنای کاهش فرزندآوری نیست بلکه به معنای برنامه ریزی برای برخورداری از خانواده مطلوب با جمعیت متعادل است.
بنابراین، انجام مطالعات زمینهای به منظور درک تعیین کنندههای باروری زیرحد جایگزین میتواند نقش مهمّی در زمینهی سیاستگذاری جمعیّتی، دستکم در مقیاس محلّی و منطقهای داشته باشد. بنابراین، پرسش اصلی تحقیق حاضر این است که تعیین کنندههای باروری زیر حدّ جایگزین زنان کُردِ 49-15 ساله شهر سنندج چه میباشد؟ آیا تفاوت آماری معنیداری در این تعیین کنندهها در بین زنان مذکور وجود دارد؟ چه تفاوتها و شباهتهایی از نظر تعداد باروری در میان این زیر گروههای جمعیّتی در شهر سنندج وجود دارد؟ عوامل و تعیین کنندههای این تفاوتها و شباهتها کدامند؟
1-3)اهمیت و ضرورت تحقیقانتشار نتایج اولیّهی سرشماری 1390 کل کشور، که نرخ رشد جمعیّت ایران را 3/1 محاسبه کرده است؛ موجب اظهارنظرها و ابراز نگرانیهایی دربارهی آینده جمعیّت کشور شد. ایران در 50 سال گذشته فراز و فرودهایی در میزان رشد جمعیّت داشته است. اعمال سیاستهای کنترل جمعیّت از دههی 1370 نرخ رشد جمعیّت را به شدّت کاهش داد. باروری نیز یکی از عوامل مؤثّر و مهم در تغیر و تحوّل ساختار جمعیّتی هر جامعهای میباشد. اهمیّت این موضوع به قدری است که عمدتاً در مسأله رشد جمعیّت تنها عاملی که بیش از عوامل دیگر بر آن تأکید میشود، باروری است. عوامل متعددی وجود دارد که مستقیم یا به طور غیر مستقیم، در رفتار و پدیدهی باروری تأثیر میگذارند، به عنوان مثال میتوان از عوامل زیستشناختی، اجتماعی و عوامل جسمانی نام برد(میرزایی،29:1377). در حقیقت تلاشهای تحقیقاتی منظم علوم اجتماعی باروری را در کانون توجّه خود قرار دادهاند. انگیزه این توجّه ناشی از اهمیّت و پیامدهای همه جانبهی باروری و تغییرات آن میباشد.
باروری به عنوان رکن اصلی رشد و تغییرات جمعیّت و همچنین به عنوان یکی از عوامل تغییر در ساختار جمعیّت، نقش اساسی در برنامهریزیهای خُرد و کلان کشوری و منطقهای دارد. علاوه بر این، از آنجایی که باروری به طور مستقیم تحت تأثیر تصمیمگیریهای فردی و خانوادگی، و به طور غیر مستقیم تحت تأثیر عوامـــل اقتصادی ـ اجتماعی، جمعیّتی و فرهنگی میباشد، شناخت کامل و همــهجانبهی باروری زیر حدِّ جایگزین زنان در زیرگروههای مختلف جمعیّتی و عوامل و تعیینکنندههای آن کمک مؤثّری در اتّخاذ سیاستهای جمعیّتی متناسب با زمینههای مختلف اجتماعی ـ فرهنگی جامعهی ایران خواهد داشت. شناخت نحوهی تغییرات در باروری و پیشبینی آن مستلزم شناخت دقیق و کامل عوامل تأثیر گذار بر باروری زیر حدّ جایگزین و تغییرات در موقعیّت تصمیمگیران اصلی این عوامل، یعنی زنان است. همچنین عباسی شوازی بر این باور است که سطح باروری در آینده بستگی به نگرشها و تصمیماتی دارد که توسّط نسل کنونی و آتی گرفته خواهد شد(1380).
بیشتر تحقیقات در ایران به بررسی عوامل تأثیرگذار بر تغییرات خانواده و تحوّلات باروری پرداختهاند و عواملی که میتوانند بر باروری -زیر حدِّ جایگزین- زنان تأثیر گذار باشند، کمتر پرداخته شده است. و همچنین طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390، زنان نصف جمعیت کشور را تشکیل میدهند، و از آنجا که زنان یکی از ارکان اصلی برای تصمیم گیری و اقدام به بچّهدار شدن هستند سنجش تفکر و رویکرد آنان نسبت به این مهم بسیار حائز اهمیّت میباشد. و این امر باید مورد توجّه سیاستگذاران و برنامهریزان جمعیّتی قرار گیرد.
استان کردستان یکی از استانهایی است که تا قبل از اجرای سیاستهای کنترل جمعیّت، سطح بالایی از باروری یعنی 5/6 را داشته است؛ امّا پس از اجرای سیاستها و تقریبآً حدود یک دهه پس از آن سطح باروری آن به زیر سطح جایگزینی رسیده و تا جایی که امروزه برخی از شهرستانهای آن سطح باروری پایینتر از 2 را تجربه میکنند. این در حالی است که به لحاظ مذهبی و قومی متمایز از گروههای اکثریت مذهبی و قومی جغرافیایی ایران است؛ امّا به لحاظ سطح باروری همسو و همسطح با بسیاری از مناطق توسعهیافتهی ایران میباشد(محمودیان ورضائی، 1391). بر این اساس، همانطور که میدانیم چند سالی است که موضوع بازنگری در سیاستهای جمعیّتی کشور از طرفی در دستور کار مقامات رسمی دولتی قرار گرفته و از سوی دیگر، به موضوع بحث و بررسی محافل علمی و دانشگاهی تبدیل شده است. اگرچه برآیند همهی نشستها بازنگری در سیاستهای جمعیّتی و اتّخاذ سیاستهایی در راستای تشویق موالید است، امّا واقعیّت این است که اتّخاذ هرگونه برنامهی عمل در این زمینه مستلزم آگاهی و شناخت از نیّات باروری زنان و عوامل و تعیینکنندههای آن در بسترها و زمینههای گوناگون اجتماعی ـ فرهنگی جامعهی ایران و نیز در میان زیرگروههای مختلف جمعیّتی است.
1-4) اهداف تحقیق1-4-1) هدف اصلیهدف اصلی این پژوهش آگاهی از تعیین کنندههای باروری زیر حدِ جایگزین زنان کُردِ 49-15 ساله شهر سنندج میباشد. از این رو تصوّر میشود انجام این پژوهش میتواند باعث روشنتر شدن بینش و درکی نسبت به این مسأله باشد. جهت دستیابی به این هدف کلّی، اهداف فرعی زیر را دنبال خواهیم کرد:
1-4-2)اهداف فرعی
بررسی ارتباط عوامل جمعیّتی(سن، بُعد خانوار، وضعیت تأهّل و وضعیّت اشتغال) بر باروری و ایدهآلهای باروری زنان.
بررسی دیدگاه زنان نسبت به تقدیر گرایی بر باروری و ایدهآلهای باروری زنان.
بررسی رابطه پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی با باروری و ایدهآلهای باروری زنان.
بررسی رابطه تفکر کمفرزندآوری بازاندیشانه با باروری و ایدهآلهای باروری زنان.
بررسی رابطه برابری جنسیتی در خانواده با باروری و ایدهآلهای باروری زنان.
فصل دوّمپیشینه تحقیق
یکی از مهمترین مراحل در نوشتن تحقیق، اشاره به مطالعاتی است که قبلاً در این زمینه انجام شده است. آگاهی از پیشینه انجام شده، ضمن آشکار ساختن ابعاد جدید مسأله، از تکرار بیهوده تحقیق در مورد جنبههایی که دیگران بررسی کردهاند جلوگیری خواهد کرد. همچنین سئوالات یا فرضیههای تحقیق دقیقتر خواهند شد و امکان شراکت در تجربیات محققان قبلی فراهم میشود.
2-1) تحقیقات داخلیکلانتری و همکاران در تحقیقی تحت عنوان عوامل جمعیتی مؤثر بر رفتار باروری زنان یزد در سال 1383، با بررسی زنان 49-15 ساله شهر یزد به نتایج زیر دست یافتند: افزایش تحصیلات زنان و همچنین شوهران تأثیر زیادی در کاهش باروری داشته و در این میان افزایش تحصیلات زنان از بیسوادی به ابتدایی تأثیر زیادی بر باروری ندارد، امّا ارتقای سطح تحصیلی آنان به راهنمایی و دبیرستان و حتّی بالاتر، تأثیر زیادی در باروری زنان داشته است. در مورد مردان، افزایش تحصیل از بیسوادی تا تمام مقاطع بالاتر، در کاهش باروری مؤثر بوده است. اشتغال و سطح تحصیلی زنان، رابطه معکوسی با باروری داشت. 1/63 درصد از پاسخگویان از طریق مراکز آموزشی و رسانههای جمعی با وسایل جلوگیری از بارداری آشنا شدهاند و 74 درصد از آنان در حال حاضر از یکی از روشهای جلوگیری استفاده میکنند. بر اساس نتایج حاصل از مدل رگرسیونی، ارتباط باروری با متغیرهای تحصیلات، مشارکت مردان در تنظیم خانواده، سن ازدواج زنان و مرگ و میر کودکان، معنیدار بوده و وارد معادله شدهاند. همه متغیرها، غیر از مرگ ومیر کودکان، با باروری رابطهی منفی و معکوس داشتند. یعنی هرچه بر میزان آنها افزوده میشود، باروری کاهش مییابد. بر اساس مقدار بتا، دو متغیر تحصیلات زنان و مشارکت مردان در تنظیم خانواده، بیشترین تأثیر را در تبیین تغییرات باروری داشتهاند (کلانتری و همکاران، 1384).
در پژوهشی که با عنوان بررسی عوامل مؤثر در باروری با روش تجزیه و تحلیل مسیری در استان مازندران توسط سلیمانی انجام شد، سن مادر، سواد مادر، تعداد سالهای زناشویی، سن مادر هنگام ازدواج و سن اوّلین حاملگی، بهعنوان فاکتورهای مؤثر بر باروری در استان مازندران مورد بررسی قرار گرفتند. در این تحقیق، 1343 خانوار به روش نمونه گیری دو مرحلهای تصادفی بهعنوان حجم نمونه انتخاب شدند و با تکنیک پرسشنامهای مشتمل بر سه بخش دمگرافیک، اطلاعات باروری و بخش تنظیم خانواده، اطلاعات مورد نظر گرداوری شدند. دادههای بهدست آمده بهوسیله روش آنالیز مسیر اثر علیتی (اثر مستقیم و غیر مستقیم) و اثرات غیر علیتی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتههای پژوهش بدین شرح بود: از بین متغیرهای مورد بررسی، تعداد سالهای زناشویی دارای بیشترین ضریب اثر مستقیم بر باروری بود. بعد از آن سن مادر بیشترین تأثیر مستقیم را داشت. همچنین سواد مادر بهعنوان مؤثرترین عامل مستقیم تأثیر منفی بر باروری شناخته شد (سلیمانی، 1384).
منصوریان و خوشنویس در تحقیقی تحت عنوان ترجیحات جنسی و گرایش زنان همسردار به رفتار باروری: مطالعه موردی شهر تهران، به تبیین جایگاه مفهوم رضایت از ترکیب جنسی فرزندان بر گرایش زنان به رفتار باروری پرداختهاند. تحلیلهای تفکیکی این تحقیق نشان داد که در سطح متغیرهای مربوط به خصوصیات فردی، متغیرهای تحصیلات و سن زن، در سطح متغیرهای جمعیت شناختی، متغیرهای تعداد کل فرزندان، مدت ازدواج، تعداد فرزندان دختر، ترکیب جنسی و تعداد فرزندان مطلوب، در تبیین گرایش زنان به رفتار باروری نقش عمدهای بر عهده دارند. تحلیلهای چند متغیره در الگوی رگرسیون لجستیک، در سطح مجموع متغیرهای اصلی تحقیق نیز نشان داد که متغیرهای ارزیابی ترکیب جنسی فرزندان بر مبنای ترجیحات جنسی، سالهای ازدواج و محل تولد، در مجموع در پیشبینی گرایش زنان همسردار به رفتار باروری مشارکت دارند و حدود 84 درصد از تغییرات متغیر وابسته را پیشبینی میکنند (منصوریان و خوشنویس، 1385).
شیخ عطار (1388) در تحقیقی تحت عنوان بررسی عوامل اقتصادی و فرهنگی موثر بر رفتار باروری: مطالعه موردی زنان متأهل شاغل در دانشگاه شیراز، به تبیین تأثیر عوامل فرهنگی مانند قومیت، سطح تحصیلات و باورهای مذهبی، بر رفتار باروری و شناخت و بررسی عوامل اقتصادی مانند نوع منزل شخصی، درآمد و غیره بر رفتار باروری پرداخته است. در این پژوهش مشخص شده که متغیرهای محل تولد، فعالیتهای ورزشی، قومیت و اعتقادات مذهبی، تأثیر معناداری بر باروری ایدهآل نمونه آماری ندارد. از دیگر مسایلی که در این تحقیق بهطور ضمنی بررسی گردیده است، تأثیر سقط جنین یا فرزند مرده بهدنیا آمده، بر رفتار باروری بوده است و مشخص گردید که تعداد فرزند دختر مرده یا سقط شده بر رفتار باروری ایدهآل نمونه آماری، تأثیر گذار میباشد و بدین معناست که کسانی که سابقه سقط جنین یا فرزند دختر مرده بهدنیا داشتند، خواهان فرزند دختر نبودهاند (شیخ عطار، 1388).
حسینی و بگی (1391) در مطالعهای تحت عنوان فرهنگ و فرزندآوری: بررسی تمایلات باروری زنان کُردِ شهر مهاباد که با حجم نمونهی 700 خانوار در فروردین ماه 1391 انجام گرفت به این نتیجه رسیدند 4/61 درصد زنان قصد بر توقّف فرزندآوری دارند. بررسی تمایلات فرزندآوری زنان بر حسب شمار فرزندان در حال حاضر زندهی آنها گویای آن است که 3/39 درصد زنان بدون فرزند یا با یک فرزند، 7/77 درصد زنان صاحب دو تا سه فرزند و 86 درصد زنان صاحب بیش از سه فرزند تمایل ندارند که فرزند دیگری داشته باشند. تحلیلهای دو متغیّره نشان داد که تفاوت معنیداری بر حسب تمایلات فرزندآوری در میان زنان با ویژگیهای اقتصادی – اجتماعی، جمعیّتی و فرهنگی متفاوت وجود دارد. نتایج نشان داد که مشخّصههای فرهنگی به تنهایی نمیتوانند نقش تعیینکنندهای در پیشبینی احتمال تمایل نداشتن به فرزندآوری داشته باشند. در واقع، ترکیبی از مشخّصههای فرهنگی، اقتصادی – اجتماعی و جمعیّتی تبیین بهتری از تمایلات فرزندآوری زنان به دست میدهد.
حسینی و بگی (1391) در مطالعهی خود تحت عنوان «استقلال زنان و کنشهای باروری در میان زنان کُردِ شهر مهاباد» که با حجم نمونهی 700 خانوار در فروردین 1391 انجام گرفت به این نتیجه رسیدند که زنان مورد بررسی از استقلال نسبی در همهی شاخصهای مرتبط با استقلال زنان برخوردارند. بر اساس این بررسی، کمی بیش از 61 درصد زنان اظهار داشتهاند که تمایل ندارند فرزند دیگری داشته باشند. در میان آنهایی که تمایل به ادامهی فرزندآوری دارند، نزدیک به70 درصد شمار فرزندان ایدهآل برای یک خانواده را دو فرزند میدانند. نتایج تحلیل طبقهبندی چندگانه نشان داد که ایدهآلها وتمایلات فرزندآوری زنان به ترتیب از شاخصهای مستقیم و غیرمستقیم استقلال زنان تأثیر میپذیرند. علاوه بر این، اگرچه رفتار باروری زنان از شاخصهای سه گانهی استقلال تأثیر میپذیرد، اما استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری در کنار سایر متغیرها، نقش تعیینکنندهای در تبیین رفتار باروری زنان دارد. با توجه به نتایج این تحقیق، انتظار نمیرود سیاستهای جمعیّتی در راستای تشویق موالید منجر به افزایش باروری در همهی لایههای اجتماعی شود.
نتایج بررسی حسینی و عباسی شوازی (1388) پیرامون تغییرات اندیشهای و تأثیر آن بر رفتار و ایدهآلهای باروری زنان کُرد و تُرک که با حجم نمونه 768 خانوار در آذربایجان غربی به روش پیمایشی انجام گرفت، از عمومیت تغییرات اجتماعی و تحوّلات خانواده در میان گروههای قومی مورد مطالعه به ویژه در گروههای هم دورهی اخیرتر ازدواج حکایت دارد. بر اساس این مطالعه، تغییرات اندیشهای محسوس در زمینهی ازدواج و فرزندآوری و نیز رفتار و ایدهآلهای باروری زنان گروههای قومی به وجود آمده است. نتایج گویای آن است که تغییرات اجتماعی و تحوّلات خانواده ملازم با تغییر در نگرشها و ایستارهای مرتبط با ازدواج و فرزندآوری و در نهایت رفتار و ایدهآلهای باروری است.
عباسیشوازی و همکاران ( 1381) در مطالعهای پیرامون دیدگاه زنان در مورد رفتارهای باروری در استان یزد، با استفاده از رویکرد کیفی اکتشافی سعی کردند نگرشها و ایدهآلهای زنان را در مورد مباحث و موضوعات مختلف مرتبط با باروری را بررسی کنند تا بتوانند پرسشنامهای برای طرح تحولات باروری تنظیم کنند. بهطور خلاصـــه، نتایج این تحقیق نشان داد که در حال حاضر نگرش و رفتار باروری در همهی گروههای سنی به هم نزدیک شده است و تفاوت قابل توجّهی بین گروههای مختلف اجتماعی از جمله زنان روستایی و شهری و باسواد و بیسواد وجود ندارد. به عبارتی، تحقیق حاضر همگرایی رفتارهای باروری در جامعهی مورد مطالعه را تأیید میکند.
میرمحمد صادقی، توکّلی و واحد سعید (1389) در مطالعهای که پیرامون عوامل اجتماعی ـ اقتصادی و جمعیتشناختی مؤثّر بر باروری در مناطق روستایی شهر نجف آباد که با حجم نمونه 415 زن شوهردار روستایی که در وضعیّت اولین ازدواج و دارای حداقل یک فرزند زنده بودند، انجام گرفت. آنها به این نتیجه رسیدند که در برخی از سنین طول دوره ازدواج، تعداد مرگومیر فرزندان، تعداد سقط جنین و وسعت اراضی قابل استفاده روستا ( تخمینی از اندازه) تأثیر مثبت بر باروری دارد، در صورتی که سن در اولین زایمان، فواصل زایمان، سطح تحصیلات زن و شوهر و دارا بودن بیمه تأثیر منفی بر باروری دارند.
ضیایی بیگدلی، کلانتری و علیزاده اقدم (1388) در مطالعهای پیرامون رابطه بین میزان باروری کل با توسعه اقتصادی ـ اجتماعی که با روش کتابخانهای و تحلیلثانوی در سطح ملّی انجام گرفت به این نتیجه رسیدند که هر اندازه سطح توسعه یافتگی کشوری بالا باشد به همان اندازه میزان زاد و ولد و در نتیجه رشد جمعیت آن کشور کمتر است. در حقیقت میتوان گفت که بهتری ن قرص ضد بارداری، توسعه اقتصادی است. بر این اساس رابطه بین توسعهیافتگی و نرخ زاد و ولد یک رابطه معکوس میباشد، و در مناطق محروم جهان و در سطح ایران و استانهای کشور این رابطه به خوبی نمایان است، و استانهای برخوردار از رفاه و توسعه شاهد میزان رشد جمعیت کمتری هستند.
عباسی شوازی، حسینی چاووشی و مک دونالد (1383) در مطالعهای پیرامون همگرایی ایدهآلهای باروری در ایران ( مطالعه مقایسهای جوانان و نسل مسنتر) که بین دو نسل زنان متاهل 29-20 ساله و نسل قبلی زنان 49-40 ساله انجام گرفت به این نتیجه رسیدند که در هر دو نسل نگرش مشابهی نسبت به سن ازدواج و باروری وجود دارد، با این حال تفاوت معنیداری بین نگرشهایشان نسبت به ایدهآل باروری در زمان ازدواج وجود داشت، این ممکن است ناشی از شیوع بالای حاملگی ناخواسته در میان نسل قدیمیتر یا معادل ایدهآل باروری پایین در میان نسل مسنتر باشد. همچنین استفاده از برنامههای تنظیم خانواده قبل از اولین حاملگی برای دو نسل نیز متفاوت بود، بر این اساس با توجه به اهمیّت ساختار سنی جمعیت جوان ایران، برنامههای تنظیم خانواده باید شامل برنامههای باشد که موافق جوانان باشد.
محمودیان، و رضائی (1389) در مطالعهای تحت عنوان زنان و کنش کمفرزند آوری (مطالعه موردی زنان کُرد) که با رویکرد کیفی (مصاحبه حضوری از 35 نفر از زنان کُرد در شهر سقز) انجام گرفت، به این نتیجه رسیدند که کم فرزندآوری در این جامعه بهعنوان یک کنش اجتماعی معنادار از رواج و شیوع گستردهای برخوردار است و در قالب نوعی گفتمان بر نظام معنایی و کنشی افراد و خانوادها حاکم است. برآیند کلیهی مفاهیم و مقولات به دست آمده از این مطالعه یک مقوله هستهای دو وجهی به نام کم فرزندی به مثابه قاعدهمندسازی( ارتقاء سوژه) است که بازنمایی وضعیّت حاکم بر این جامعه در حیطهی فرزندآوری است. خود حمایتی مهمترین مقوله و معنای بیذهنیتی زنان در استدلال برایکمفرزندآوریشان است. یعنی پیش فرض اساسی در کنش کمفرزندآوری زنان در این منطقه حمایت از خودِ جسمانی، اجتماعی و روانی است. بر این اساس با توجه به پایین بودن باروری در میان هر دو نسل استدلال میشود که ایران ممکن است کاهش باروری بیشتری را تجربه کند و به احتمال زیاد به جرگهی کشورهای بپیوندد که دارای باروری پایین هستند.
عباسی شوازی و حسینی (1386) در مطالعه خود تحت عنوان تفاوتهای قومی باروری در ایران: روندها و عوامل مؤثر بر آن نشان دادند که گروههای قومی در طول دورهی گذار باروری، سطوح متفاوت امّا روندهای باروری مشابهی با سطوح و روندهای ملّی تجربه کردهاند. بر اساس این بررسی همگرایی باروری گروههای قومی در ایران پدیده جدیدی است که از سالهای میانه دههی 1370 پدیدار گشته است.
2-2) تحقیقات خارجیسیباندا در تحقیق خود به بررسی عوامل بینابینی کاهش باروری کمتر از حدِّ جایگزینی در آدیس بابا پرداخته است. بین سالهای 1990 تا 2000، نرخ باروری کل از 1/3 به 9/1 در برابر هر زن، کاهش یافت. نکته قابل توجه این بود که این کاهش باروری در حالی روی داد که برنامه تنظیم خانواده قوی و مؤثری در سطح ملی اجرا نمیشد. نتایج بررسی نشان داد که نسبت زنان ازدواج کرده در گروههای مختلف سنی، کاهش پیدا کرده است. اشتغال پایین و هزینه نسبتاً بالای مسکن، از جمله عواملی بودند که در به تعویق انداختن ازدواج و کاهش باروری نکاحی، تأثیر داشتند (سیباندا، 2003).
باربر و آکسین (2004) در تحقیق خود تحت عنوان ایدههای جدید و محدودسازی باروری با تأکید بر نقش رسانههای جمعی، با حجم نمونه 1091 زوج متأهل (54-25 ساله) با حداقل داشتن یک فرزند، که در نپال انجام دادند به این نتیجه رسیدند که این افراد حتّی قبل از ازدواجشان، وقتی که در معرض استفاده از رسانههای جمعی بودهاند، تصمیم بر آن داشتهاند که بعد از ازدواج استفاده از روش های پیشگیری را در فرایند باروری خود رعایت کنند، بر این اساس همبستگی مثبت و قوی بین قرار گرفتن در معرض استفاده از رسانهها و اندازهی ایدهآل باروریخانواده وجود دارد. همچنین، این افراد خانوادههای کوچکتری را ترجیح میدهند و ترجیح جنسی به ویژه نسبت به پسران وجود نداشت و از تأثیرگذارترین اثر رسانههای جمعی میتوان به تغییر در نگرش و رفتار زنان اشاره کرد.
مرتی در پژوهشی تحت عنوان تغییرات باروری در آسیا و آفریقا عقیده دارد، در دو تا سه دهه گذشته تغییراتی شدید در میزان باروری آسیا و آفریقا مشاهده شده است. بهنظر محقق، این تغییرات عمدتاً به عللی از قبیل دسترسی به دادههای جدید و امکان ارزیابی نتایج باروری بوده است. مرتی، در تحقیق خود به بررسی تأثیر متغیرهای مستقلی مانند تحصیلات زنان، کاهش مرگ ومیر کودکان، شهرنشینی، گسترش وسایل ارتباط جمعی و فرهنگ مدرن مصرف گرایی، در کاهش باروری پرداخته است. بهنظر محقق، تحصیلات زنان در هند، یک متغیر مهم تبیین کننده رفتار باروری در مقایسه با سایر متغیرها بوده است (مرتی، 2002).
باشیری (2007) در تحقیق خود تحت عنوان اثرات نوسازی بر باروری مطلوب که با حجم نمونه 15573 نفر از زنان یکبار ازدواج کرده 49-15 ساله در سراسر مصر انجام داد، به این نتیجه رسید که محل اقامت فرد و سطوح مختلف نوسازی نقش مهمّی در تبیین تفاوتهای منطقهای رفتار باروری دارند. همچنین ترکیب خانواده یک اثر مثبت بر باروری دارد و یک تمایل قوی در خانوادههای مصری برای داشتن دو فرزند و دست کم یک پسر وجود داشت، اما با توجه به آنکه نقش نوسازی در دو سطح اقتصادی ـ اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است، متغیرهای نوسازی در سطح فردی نقش چندانی بر میل به باروری نداشتند و سطح توسعه اجتماعی منطقهای مهمتر از نوسازی اقتصادی به تبیین تقاوتهای استانی باروری و کاهش میل به کودک میپردازد.
لاک لند سام، پلتزر و مایر (2005) در مطالعهای پیرامون ارزشهای در حال تغییر کودکان و ترجیحات آنها با توجه به بُعد خانواده در آفریقای جنوبی که بر روی سه گروه از مادران انجام دادند (319 مادری که حداقل یک کودک نوجوان دارند، 133 مادر بزرگ و 369 مادری که یک کودک خردسال 2 یا 3 ساله داشتهاند، در حالی که مادربزرگ ها و مادران با فرزندان نوجوان به خانواده یکسانی تعلق داشتهاند و مادران با یک کودک خردسال به هیچ یک از این دو گروه مادران تعلق نداشتهاند)، به این نتیجه رسید که زنان آفریقا جنوبی یک سـاختار اجتماعی ـ عاطفی را بهعنوان ارزشهای سنتی سودگرایانه در نظر میگیرند و ترجیحات مربوط به اندازه خانوادههای کوچک، بزرگ و ایدهآل در سراسر دو نسل مادربزرگها و مادرانی که کودکان نوجوان دارند کاهش یافته است و این نتیجه کاهش آرام نرخ زاد و ولد در آفریقای جنوبی است، با این حال هنوز باروری در سطح بسیار بالای است. در نهایت برای مادران جوان ارزش کودکان به ترجیحات اندازه خانواده در پیشبینی رفتار مربوط میشود بنابراین بهطور خاص تصمیمات باروری برای زنان آفریقای جنوبی به ارزش کودکان وابسته است.
گرستر و کاگینگ (2007) به بررسی رابطه تحصیلات زنان و تمایل آنها به داشتن فرزند دوم پرداختهاند. سؤال آنها در بررسی انجام شده این بود که اگر زنان با تحصیلات بالاتر زمان بیشتری برای فرزندآوری داشتند، تمایلشان به داشتن فرزند افزایش مییافت؟ در حقیقت آنها این فرض را دارند که زنان با تحصیلات بالا مدت زمان بیشتری از دوره توانایی باروری خود را در سیستم آموزشی میگذرانند، بنابراین فرصت کمتری برای آوردن فرزند دارند. آنها به این نتیجه رسیدند که زنان با تحصیلات بالاتر تمایل به باروری بیشتری داشتهاند و زنان بدون تحصیلات و یا با تحصیلات متوسط باروری کمتری داشتهاند.
حسن و اوزمان در مطالعهای با عنوان فاکتورهای اثر گذار بر رفتار باروری در بنگلادش، یک رویکرد احتمالی، به بررسی رفتار باروری زنان در بنگلادش پرداختهاند. بر اساس نتایج این مطالعه، میانگین فرزندان، 5/2 فرزند برای هر زن بوده است. بهنظر محققان متغیرهای سن، سن اولین ازدواج، وضعیت تأهل، شغل، درآمد ماهیانه خانواده، استفاده از وسایل پیشگیری، تصمیمگیری برای خواستن بچه دیگر، تحصیل و مذهب بهطور مستقیم یا غیر مستقیم بر رفتار باروری تأثیر گذاشتهاند. با اتخاذ روش احتمالی (رگرسیون لجستیک)، محققان نتیجه گرفتهاند که سه متغیر سن اوّلین ازدواج، استفاده از وسایل پیشگیری و تصمیمگیری برای خواستن بچه دیگر، مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر رفتار باروری بودهاند (حسن و اوزمان، 2008).
هاگون و مورگان (2005) به بررسی تمایل و ایدهآل اندازه خانواده در ایالات متحده آمریکا پرداختند. و برای 19 پیمایش اول حجم نمونه 1500 نفر در نظر گرفته شده بود که مصاحبه حضوری از ایدهآلها و بُعد خانوار را در بر میگرفت؛ امّا زمانی که بررسی دو سال طول کشید در سال 1994 این مصاحبه حضوری به 3000 نفر رسید که پیمایشهای سه دهه گذشته را در بر میگرفت. آنها به این نتیجه رسیدند که استثناگرایی در باروری آمریکا زود گذر نیست و در حال حاضر برای بیش از دو دهه آشکار شده است و ادامه باروری در سطح جایگزینی یک پیش بینی قابل قبول در ایالات متحده میباشد در واقع این پیشبینی مبتنی بر دو مشاهده میباشد: 1) سطوح فعلی تمایل باروری، با باروری سطح جایگزینی سازگار است. 2) شواهد گذشته بیانگر آن است که عوامل افزایشی باروری در برابر عوامل کاهشی نسبی تمایل باروری تقریبا متعادل کننده شده است.
فصل سوممبانی نظری
هدف اصلی نظریه تبیین است. عموماً قدرت نظریه به قابلیت آن برای گردآوری میزان زیادی از افکار سازمان یافته اطلاعات مرتبط با یک مسئله خاص بستگی دارد و بدین ترتیب نظریهها افکار را دقیق نموده و آنها را برای استفاده در یک لحظه خاص آماده میسازند. تبیین، هدف اصلی نظریات جامعه شناختی است. البته سودمندی نظریه جامعهشناسی منحصر به تبیین نیست. با دانستن نظریه، احتمال پیشبینی حوادث آینده امکان پذیر میشود(اکبری خنجی، 158:1382). در این فصل تلاش میشود به عمدهترین نظریههای مرتبط با موضوع تحقیق اشاره شود.
3-1) نظریات مرتبط با موضوع3-1-1) نظریهی گذار جمعیّتشناختیاین نظریه برای نخستین بار در سال 1929 توسّط وارن تامپسونارایه شد. نظریههای ساختاری یا انتخاب عقلانی با نظریهی گذار جمعیّتشناختی پدید آمدند، ایدهای که علیرغم انتقادهایی که از آن شد، هنوز مرجع اصلی برای تبیین گذار باروری است. سالها بحث از کاهش باروری تحت سلطهی نظریهی گذار جمعیّتشناختی بود. شنه، گذار جمعیّتشناختی را فرایند نوسازی رفتار تولیدمثل در جمعیّتهای انسانی میداند که طیّ دو مرحله کاهش مرگومیر و سپس کنترل باروری صورت میگیرد. بر اساس این نظریه، جوامع نوسازی را از یک رژیم پیشامدرن مرگومیر و باروری بالا به یک رژیم پسامدرنی که در آن هر دو پایین هستند تجربه میکنند. جامعترین موضوع نظریهی گذار این است که نوسازی اقتصادی فرزندآوری جوامع را طوری تغییر میدهد که تعداد زیاد کودکان دیگر برای والدین مزیّتی نخواهد داشت. بنابراین، کاهش باروری نوعی تطابق عقلانی با تغییر در شرایط اقتصادی عینی است. در این نظریه که در طول چند دهه پارادایم غالب در جمعیّتشناسی بود، کاهش باروری هنگامی رُخ میدهد که فرایندی از نوسازی در اثر صنعتی شدن، شهرنشینی، تحصیلات، آزادی زنان و توسعه اقتصادی اجتماعی آغاز میشود. صنعتیشدن و شهرنشینی یک شیوهی زندگی ایجاد میکند که داشتن تعداد زیاد فرزند را نامطلوب میسازد. صنعتیشدن همچنین از طریق کاهش مرگومیر، تعداد فرزندانی را که زنده میمانند افزایش میدهد. در نتیجه، والدین با محدودّیتهای مالی مواجه میشوند،زیرا از طرفی پرورش فرزندان هزینههای سنگینی بر آنها تحمیل میکند و از طرف دیگر،منافع فرزندان کاهش مییابد. در نتیجه، انگیزهی آنها برای داشتن فرزند بیشتر، سُست میشود. این محدودّیتها باعث میشود تا والدین به فکر تنظیم خانواده و کاهش بُعد خانوار بیافتند (حسینی،121:1390).
3-1-2) نظریهی هزینهها و منافع فرزندانلیبنشتاین استدلال میکند که منفعت و هزینهی فرزندان عواملی هستند که بر تصمیمگیری والدین در مورد ایدهآلهای باروریشان و در نهایت شمار فرزندان تأثیر میگذارند (شکل 3-1). والدین سبک سنگین میکنند و به ارزیابی هزینهها و مخارج فرزندان میپردازند. چناچه منافع داشتن بچّه بیشتر از هزینهها یا مخارج فرزندان باشد، نگرش والدین مثبت خواهد بود و تصمیم به داشتن بچّه خواهند گرفت. بنابراین، لیبنشتاین برفرایند تصمیمگیری عُقلایی زوجین در مورد داشتن فرزند با توجّه به منافع و هزینههای فرزندان تأکید میکند. او سه نوع منفعت و دو نوع هزینه را در مورد فرزندان مطرح میکند:
الف) منفعت فرزندان: بهطور کلّی فرزندان در سه زمینه میتوانند منشاء سود و منفعت برای والدین خود باشند: نخست، فرزند بهعنوان کالایی که میتواند منبع لذّت برای والدین باشد،(کالای مصرفی). دوّم، فرزند بهعنوان نیرویکاری که میتوان از آن بهطور مجّانی در فعّالیتهای کشاورزی و دامداری استفاده نمود و سوّم، تأمین و نگهداری والدین در سنین کهولت یا وضعیّتهای دیگر مثل بیماری یا از کار افتادگی.
ب) هزینهی فرزندان: که خود به دو نوع هزینههای مستقیم و غیرمستقیم، تقسیم میشود. با تولد بچّه والدین باید در مواردی چون؛ تعلیم وتربیّت و آموزش فرزندان و نیز نگهداری و مراقبت از آنها تا زمانی که به مرحلهی منفعت اقتصادی برسند،بهطور مستقیم هزینه نمایند. هزینههای غیرمستقیم نیز مربوط به فرصتهایی است که مادر به خاطر نگهداری طفل خویش از دست خواهد داد. لیبنشتاین استدلال میکند که چنانچه منافع اقتصادی فرزندان بیشتر از هزینههای دو گانه مذکور باشد، زوجین انگیزهی داشتن فرزندان بیشتری را در سر میپرورانند. او بر این باور است که در یک جامعه رفتارهای باروری ناشی از یک رفتار اقتصادی عُقلایی است(حسینی،95:1386).
. شکل 3-1، مدل تحلیلی تبیین باروری بر اساس نظریهی هزینهها و منافع فرزندان
3-1-3) چارچوب عرضه و تقاضا و هزینههای تنظیم باروریاسترلین، از تحلیلگران اقتصادی باروری است که تلاش نمود تا با پیوند عوامل اقتصادی و اجتماعی و ارائهی مدلی با چارچوب فکری وسیعتر، نظریهی جامعتری برای تبیین تحوّلات باروری ارائه دهد. در مدل استرلین، که به نظریهی عرضه و تقاضا و هزینههای تنظیم باروری یا بهطور خلاصه چارچوب عرضه و تقاضا شهرت یافته است، پدیدهی باروری در قالب سه عامل تعیینکنندهی بلافصل عرضهی فرزند، تقاضا برای فرزند و هزینههای تنظیم باروری،(مالی، جسمانی و اجتماعی)،تبیین شده است. استرلین در چارچوب نظریهی عرضه و تقاضا استدلال میکند که سطح باروری در یک جامعه به وسیلهی انتخابهای صورتگرفته توسّط زوجین در زمینههای فرهنگی و خانوادگیشان صورت میگیرد. والدین سعی میکنند تعادلی میان قابلیّت عرضهی فرزند، توان فیزیکی زاد و ولد زنان، تقاضا برای بچّه و شمار کودکان زندهی ایدهآل برقرار نمایند. این نظریه دارای یک متغیّر وابستهی نهایی به نام فرزندان زنده متولّد شده میباشد که خود تحت تأثیر متغیّرهای دیگری به شرح زیر است:
الف) تقاضا برای کودکان یا بُعد مطلوب خانوار، Cd: استرلین در مورد شمار فرزندان مطلوب یا مورد نظر خانوادهها که آن را با Cd نشان میدهد، ارتباط دو متغیّر را مهم قلمداد میکند: نخست، مخارج فرزندان که جنبه اقتصادی دارد و دوّم، تمایلات ذهنی والدین که در ارتباط با مجموعهای از عوامل اجتماعی، فرهنگی و روانی است (ویکس، 1390: 443). از نظر استرلین چهارگروه اصلی از عواملی که بر بُعد مطلوب خانوار تأثیر میگذارند عبارتند از: هزینهها و منافع مستقیم کودکان، هزینههای زمان کودکان، درآمد و ثروت و سلیقهها و ترجیحات ذهنی مثل هنجارهای مربوط به بُعد خانوار یا کیفیّت فرزندان. تغییرات در این عوامل باعث تفاوتهایی در تقاضا برای بچّه در میان خانوارها در یک زمان معیّن یا یک خانوار معیّن در طول زمان خواهد شد. اگر زوجها سلیقههای متفاوتی دربارهی بُعد مطلوب خانوار داشته باشند، فرایند تصمیمگیری پیچیدهتر میشود (حسینی، 1390: 128).
ب) عرضهی فرزند یا پتانسیل بُعد خانوار، Cn: یعنی شمار کلّ فرزندانی که زوجین در طول زندگی زناشویی بدون استفاده از روشهای پیشگیری از حاملگی به دنیا میآورند. این ظرفیّت تحت تأثیر عوامل زیستی و فرهنگی قرار دارد. استرلین بر این باور است که عرضهی فرزند،که آن را با Cn نشان میدهد، متأثر از مرگومیر جامعه است؛زیرا در جامعهای که سطح مرگومیر بالاست شمار کمتری از فرزندان زنده میمانند. بر همین اساس، استدلال میکند که در شرایطی که سطح مرگومیر بالاست، هیچ نیازی به تنظیم باروری وجود نخواهد داشت. به این ترتیب، میتوان گفت که در شرایط گذشته با سطوح بالای مرگومیر، تقاضا برای فرزند بیشتر از عرضهی فرزند بوده است، یعنی:
Cd > Cn
بر اساس دو قضیهی فوق استرلین استدلال میکند که چنانچه تقاضا برای فرزند بیشتر از عرضهی فرزند باشد هیچ نوع توجّهی به کنترل موالید صورت نخواهد گرفت؛زیرا محدودیّتی برای تولّد فرزند اضافی وجود ندارد. در مقابل، چنانچه ظرفیّت تولید و عرضه به دلیلی چون افزایش نسبت بازماندگی در میان کودکان واطفال و یا افزایش هزینههای فرصت، بیشتر از تقاضا باشد، والدین دچار محدویّت میشوند، از این رو انگیزهی لازم را برای جلوگیری از تولّد فرزندان ناخواسته پیدا کرده و از روشهای پیشگیری استفاده خواهند نمود. در بستر توسعهی اقتصادی ـ اجتماعی سدههای نوزده و بیست میلادی، جوامع به وضعیّتی رسیدند که تقاضا برای فرزند کمتر از عرضهی فرزند بوده است؛زیرا در مسیر توسعه و انتقال از کشاورزی سُنّتی به اقتصاد پیشرفته، فرزندان بهعنوان کالای سرمایهای بهتدریج اهمیّت خود را از دست دادند و در نتیجه، تقاضا برای فرزند کاهش یافت (حسینی، 1386: 99). به بیان دیگر:
Cd < Cn
ج) هزینههای تنظیم باروری یا موانع و مخارج کنترل موالید: استرلین این هزینهها را ناشی از دو دسته از عوامل میداند که عبارتند از:
1) هزینههای مادّی که مربوط به دسترسی انسان به وسایل کنترل موالید و فراگیری روشهای جلوگیری از حاملگی میشود. برنامهی تنظیم خانواده بهطور معمول هزینههای مادّی را با افزایش اطلاعات زوجین و ارائهی خدمات رایگان کاهش میدهد.
2) هزینههای ذهنی و روانی باروری یا جنبهی ذهنی مربوط به پذیرش کنترل موالید که خود به مجموعهای از عوامل اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی یک جامعه بستگی دارد. این هزینهها را نیز با مشروعیّت بخشیدن به عمل کنترل باروری کاهش میدهند.
کنترل آگاهانهی باروری بستگی به تفاوت بین پتانسیل بُعد خانوار، Cn، و بُعد مطلوب خانوار، Cd، دارد. اگر موازنهی Cn – Cd منفی باشد، خانوار قادر نیست به بُعد مطلوب و مورد نظر خود دست بیابد. در نتیجه، انگیزه برای به دنیا آوردن فرزند بیشتر میشود. اگر حاصل این موازنه مثبت باشد، تقاضا کمتر از عرضه باشد، والدین با فرزندان ناخواسته مواجه میشوند و انگیزهی لازم را برای کنترل موالید بهدست میآورند. استرلین بر این باور است که در بستر توسعه، فرزندان بهعنوان کالای سرمایهای به تدریج اهمیّت خود را از دست میدهند و در نتیجه، برخلاف گذشته، تقاضا برای فرزند فروکش میکند (استرلین، 1975). او، برخلاف سایر اقتصاددانان نئوکلاسیک، تلاش کرد تا با وارد کردن متغیّر موانع و مخارج کنترل موالید در مدل خود صبغهای جامعهشناختی نیز به آن بدهد. بر همین اساس میگوید وقتی هزینههای تنظیم باروری بالا باشد، هیچگونه کنترل عمدی بر باروری اعمال نخواهد شد. در نتیجه، بُعد خانوار بزرگتر از بُعد مطلوب و ایدهآل خانوار خواهد شد. کنترل عمدی باروری تنها در شرایطی صورت میگیرد که هزینههای تنظیم باروری نسبتاً پایین و بُعد خانوار مطلوب و مورد انتظار برابر با تقاضا برای فرزندان باشد. در واقع، استرلین نشان داد که چگون نوسازی میتواند از طریق ترکیبی از نیروهای عرضه، تقاضا و هزینههای تنظیم باروری رفتارهای باروری را شکل دهد (حسینی، 1390: 129).
Related posts: